حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم این وبلاگو واسه همه بروبچ طراحی کردم.امیدوارم خوشتون بیاد.نظر بزارین تا با کمک هم مشکلات وبلاگو رفع کنیم.
با تشکر بهزاد ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() درباره وبلاگ صفحات وبلاگ
داشتم با موتورسیکلت میرفتم دفتر کارم. گوشیم زنگ خورد. خیلی عصبی شدم.اخه بایستی ترمز میکردم.دستمو تو جیب تنگم میزاشتم و با فشار تمام موبایلم رو در میاوردم.گذاشتم زنگ خوردنشو ادامه بده. یکم که گذشت احساس کردم دست بردار نیست.هوا گرم بود طاقت ایستادن و حرف زدن رو نداشتم.ساعت کارم هم گذشته بود.با ناراحتی تسلیم شدم و در حال رانندگی دستمو کردم تو جیبم و گوشیمو برداشتم .جواب دادم درست آنتن نمیداد.موتور سیکلتمو رو به کنار خیابون منحرف کردم و ایستادم.صدا خوب شد ناگهان یک اتومبیل که پشت سر من رانندگی میکرد به طرز وحشتناکی در فاصله چند متری من تصادف کرد. نمیتونستم بحرفم و همینطور ساکت موبایلم رو پیش گوشم گرفته بودم و فقط یک صدا می اومد. صدای مادرم بود که میگفت این جریان واقعیه و برای خودم پیش اومده موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
|
|